خاطرات من و مریم ...
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقتم ((مریم)) عزیزم و آدرس doosetdarammaryam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 14069
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

34

عاشقتم ((مریم)) عزیزم
عاشقتم ((مریم)) عزیزم
پنج شنبه 26 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:55 ::  نويسنده : عاشق منتظر       

 من الان 19 سال دارم و حدود سه سال است که عاشق دختری به نام ((مریم)) شده ام - من تمام شب و روزم را در این سه سال با فکر مریم گذرانده ام و آرزو میکنم که هر چه زود تر به عشقم برسم. من در اولین نگاهم عاشقش شدم و دلم جز یاد او با یاد هیشکی آروم نمیشه_اولین بار که ((مریم)) رو دیدم حس کردم که فهمید من دوسش دارم_ در اولین دوران عاشقی ام ((مریم)) در مدرسه نزدیک خونه ما درس میخوند و من همیشه دزدکی نگاش میکردم ولی متاسفانه من دوران هنرستانی ام را در یک شهر دور گذراندم که تو این دوسال دوران هنرستانی ام نتونستم درست و حسابی ببینمش و همیشه شب گریه هام این بود و از خدا میخواستم که خدا!!! من نیستم ولی تو همیشه پشتیبانش باش و نذار نسیب کس دیگه ای بشه و صبر و صبر و  صبر . تا رسیدم به دوران دانشگاهی. در اوایل تحصیل زیاد بهش نگاه میکردم و همه و همه فهمیده بودند که من عاشقشم و حدود سه ماه با بیخیالی نگاش میکردم و میخندیدم تا شنیدم خواستگار داره و آن شب سر نماز نتونستم جلو اشکامو بگیرم و تا صبح گریه کردم و از خدا خواستم که خدا نکنه با کس دیگه ای ازدواج کنه اونوقت منم با رفتنش میمیرم گفتم نذار گل منو کس دیگه ای بو کنه و فقط مال خود خودم کنه (وای وقتی اینجای متنو نوشتم بازم نتونستم جلو اشکامو بگیرم) خلاصه دو هفته اشک و بیقراری . مامان و بابام هی میگفتن آخه پسر تو چت شده؟؟؟ رسید روزی زد به سرم که باهاش دوس بشم چون خیلی مغروره خواستم از طریق نامه باهاش دوس بشم و این کار رو به کمک دوستم (سعید) انجام دادم خلاصه نامه رو قبول نکرد و یکی براش نامه رو خوند و فهمید که من دوسش دارم و من هر لحظه میدیدمش ولی بهش چشمک نمیزدم خواستم منطقی باهاش دوس شم و یه نامه دیگه از طرف دختر عموم (فاطمه) براش فرستادم ولی نامه رو قبول نکرد و این کاراش روز به روز عاشق ترم میکرد و من عاشق این ناز و اداهاش هستم. فعلا اگه خاطره ای ازش داشته باشم بالافاصله در این وبلاگ میذارم<< از خدا میخوام من و تمام عاشقای این دنیا رو هر چه زود به هم برسونه>>

 

دوستت دارم نازنینم ((مریم)) ...!!!!



نظرات شما عزیزان:

Ali
ساعت12:55---27 ارديبهشت 1392
سلام ممنون که این وبلاگ را ایجاد کردی خیلی از وبلاگت خوشم اومد!!!همه مطالبش را خوندم اشکم در اومد آخه عشق منم همین کارا را بامن کرده اسم عشق منم مریم!!!بعد دو سال الان بهش رسیدم وخیلی دوستش دارم با دنیا عوضش نمیکنم امیدوارم بهش برسی باهات دوست بشه!!!برا رسیدن بهش باید از طرف خودت نامه بهش بدی و خیلی نازش را بکش تا قبول کنه!!!!بازم مرسی از وبلاگ زیبات!!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: